آموزش برنامه نوسی

آموزش برنامه نویسی سی شارپ asp,net mvc asp.net core angular emberjs و ...

آموزش برنامه نویسی سی شارپ asp,net mvc asp.net core angular emberjs و ...

نمیدانم چه میخواهم بگویم


<a href="https://www.zangin.ir">بهترین نرم افزار اتوماسیون اداری</a>

۲۰ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

ﯾﮑﯽـﻣﺎﻥ ﭘُﺮﺳﯿﺪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟
ﺁﻥـﯾﮑﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﺑﻼﯾــــﯽ ﺳﺮﺕ ﺁﻣﺪ، ﺻﺪآﯾــﺖ ﺩﺭ ﻧﯿآﯾﺪ
ﺍﯾﻦ ﺷُﺪ ﮐﻪ یآرﻣﺎﻥ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ ﻭُ صدآﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﯿآﻣﺪ
ﻋﺰﯾﺰﻣﺎﻥ ﻣُﺮﺩ ﻭُ ﺻﺪﺍﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﯿآﻣﺪ
ﻋﺸﻖـﻣآﻥ ﺭﻓﺖ ﻭُ ﺻدآمان ﺩﺭ .... ﻧﯿآﻣﺪ
ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ، ﺳﺮ ﺧﺎﮎ، ﻭﺳﻂِ ﺳﺎﻟﻦ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ...
ﺑﺠﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔِﻞ ﺳﺮﻣآﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﻣآﻥ ﺭﺍ ﭼﻨﮓ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻭُ ﻓـــــــﺮﯾآﺩ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻭُ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﺸﮑﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﻧﺸﮑﻨﺪ، ﻧﺮﻭﺩ، ﺑﻤﺎﻧﺪ، هِی منطقی ررفتار ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﺍﯾﺴﺘآﺩﯾﻢ وُ ﺑﻐﺾـﻣآﻥ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭُ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﯾﻢ . ﻣﺜﻞ ﺍﺣﻤﻖ ﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﮑﺎﻥ ﺩآﺩﯾﻢ ﻭُ ﮔﺬآﺷﺘﯿﻢ ﺭﻓﺘﻨﯽ_ﻫا بروند .
ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ، ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ... .”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۰
کدچی

صبح ها یکی از خاطراتت که بیشتر از
همه دوستش دارم برایم شعر جدید دم میکند !
مینوشم ، دوستت می دارم و زندگی
شروع میشود ...

🌞 صبح بخیر

محمد قربانی 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۷:۲۶
کدچی

دادم برس ای پیر که بی یاورم امشب
تب دارم و می سوزم و چون اخگرم امشب
چون زهره زنم چشمک و دل میبرم اما
دل برده زمن شاهد سیمین برم امشب
مستم ز رخ ساقی شیرین سخن , اما
باور نکنم بشکندش ساغرم امشب
یارب چه کنم خسته زندان زمان است
سرمازده مانّد بدن چنبرم امشب
رقصی مکن ای یار که اغیار پسند است
خواهی که بکوبم به درتو سرم امشب ؟
پرگار صفت دور تو و شمع تو گردم
بگذار بسوزد همه بال و پرم امشب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۵
کدچی

دستـی بکش ای یـار به چشم تَرَم امشب
می میـرم و بـر سینـه گذارم سرم امشب

از بس بـه قفس پـر زدم و سینـه دریـدم
در هجر تو بشکست عـزیزم پَرَم امشب

امشب تـو بَـرِ همسـر خـود جای تو آخر
پـروانـه و پیمـانـه نشستـه ،بـَرَم امشب

ای غم درکاشانه ی ما بسته و رفته ست
آخـر تـو بیـا پنجـه به زن بر درم امشب

مستـانـه بـه محـراب جفایت ،بـه نمـازم
بـر حـال دلـم گـریـه نمایـد ،حَـرَم امشب

" رافغ " نکند حرف تو را گوش زمستی
ناصح جگرم سوخت برو من کَرَم امشب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۳:۱۳
کدچی

وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم
جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم
خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم
تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم
کی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویم
سخن راست تو از مردم دیوانه شنو
تا نمیریم مپندار که مردانه شویم
در سر زلف سعادت که شکن در شکن است
واجب آید که نگونتر ز سر شانه شویم
بال و پر باز گشاییم به بستان چو درخت
گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم
گر چه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم
گر چه شمعیم پی نور تو پروانه شویم
مولانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۳:۰۳
کدچی